سهراب سپهری 15 مهر 1307 در کاشان به دنیا آمد. او یکی از شناخته شدهترین و پرخوانندهترین شاعران مدرن ایران است. شعرهای او به زبانهایی همچون انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده است. سپهری پس از اخذ دیپلم در کاسان به تهران آمد و در دانشکدهی هنرهای زیبا مشغول تحصیل شد. سهراب، نخستین مجموعه شعر خود را که شامل اشعار نیمایی او بود؛ به نام مرگ رنگ در 1330 منتشر کرد. در سال 32 از دانشکدهی هنرهای زیبا فارغالتحصیل شد، در چند نمایشگاه نقاشی شرکت کرد و نیز، دومین مجموعه شعر خود را به نام زندگی خوابها منتشر کرد.
سپهری که از مهر 1340 شروع به تدریس در هنرکدهی هنرهای تزیینی تهران نموده بود، در اسفند همین سال از مشاغل دولتی کنارهگیری کرد. در همین سال، سپهری، دو فتر شعر آوار آفتاب و شرق اندوه را به چاپ رساند. آثار ادبی دیگر او عبارتنداز: منظومهی صدای پای آب، منظومهی مسافر، مجموعه شعر حجم سبز، ما هیچ ما نگاه و کلیاتی از اشعارش که در سال 1356 و با نام هشت کتاب منتشر شد.
سپهری برندهی جایزهی اول هنرهای تزیینی برای آثار نقاشیاش در 1339 شد. درعین حال او نشان ویژه بابت نمایش آثارش در جشنوارهی بینالمللی نقاشی در فرانسه، دریافت کرد. سهراب سپهری نقاشیهایش را در گالریهای گروهی و انفرادی بسیاری در تهران، برزیل، نیویورک، لوهار فرانسه و برخی کشورهای دیگر به نمایش گذشت.
این شاعر و نقاش خلاق و شوریده در اول اردیبهشت 1359 و در سن 52 سالگی در اثر ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت.(نقل از نافع)
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب
یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید
یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب
زن زیبایی آمد لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دو برابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالادست، چه صفایی دارند
چشمههاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد
من ندیدم دهشان
بیگمان پای چپرهاشان جا پای خداست
ماهتاب آنجا، میکند روشن پهنای کلام
بیگمان در ده بالادست، چینهها کوتاه است
مردمش میدانند، که شقاق چه گلی است
بیگمان آنجا آبی، آبی است
غنچهیی میشکفد، اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد
کوچه باغش پر موسیقی باد
مردمان سر رود، آب را میفهمند
گل نکردندش، ما نیز
آب را گل نکنیم